جدول جو
جدول جو

معنی حارث قرشی - جستجوی لغت در جدول جو

حارث قرشی
(رِ)
ابن حارث بن قیس بن عدی بن سعد بن سهم بن عمرو بن مصیص القرشی السهمی. صحابی است. ابوالاسود بنقل از عروه وابو حذیفۀ بخاری، در المبتداء و ابن اسحاق و گروهی دیگر او را در زمرۀ شهدای اجنادین گفته اند و سیف، در فتوح، او را از شهدای یرموک می شمارد. و ابن عساکر در تاریخ کبیر خود گوید بعضی او را از شهدای وقعۀ فحل دانند ابن عبدالبر گوید حارث بن قیس با پدر و دو برادر خود، بشر و معمر بحبشه هجرت کردند و بلاذری نیز هجرت آنان را به حبشه نقل میکند ولی در آن شک دارد. رجوع به کتاب الاستیعاب چ حیدرآباد ج 1 ص 108 و کتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 1 ص 289 و تهذیب تاریخ کبیر ابن عساکر ج 3 ص 436 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ)
ابن عبدالرحمن بن عمرو جرشی. از فصحا و وجوه غوطه بود و آنگاه که شامیان بعبدالله بن علی پیوستند و منصور عباسی برای سرکوبی او لشکر بشام فرستادو عبدالله را مغلوب و ببغداد محبوس کرد ضیاع گروهی ازشامیان نیز ضبط شد. پس از این واقعه وفدی از شامیان که حارث از آنان بود، نزد منصور رفتند چند تن، در خدمت منصور برخاستند و سخنانی گفتند و پس از آن حارث برخاست و گفت: ’یا امیرالمؤمنین انا لسنا وفد مباهات و لکنا وفد توبه ابتلینا بفتنه استفزت کریمنا و استخفت حلیمنا فنحن بما قدمنا معترفون و بما سلف منا متعذرون فان تعاقبنا فبما اجرمنا و ان تعف و تحسن فطالما احسنت الی من اساء. ’ منصور وفد را گفت ’الجرشی خطیبکم’ و فرمود که ضیاع او به غوطه، باز دهند و شامیان را عفو کرد. اصمعی گوید که چون منصور شامیان را عفو کرد مردی او را گفت: ’یا امیرالمؤمنین الانتقام عدل والتجاوز فضل و المتفضل قد جاوز حدالمنصف فنحن نعیذ امیرالمؤمنین باللّه من ان یرضی لنفسه باوکس النصیبین و ان لا یرتفع الی اعلی الدرجتین’ حارث در سال 135 هجری قمری عامل صائفه گردید و با مردم نیکورفتار بود و چون ثمامه بن ولید عبسی، بسال 161 هجری قمری از دست مهدی، عمل این ناحیه بعهده گرفت رومیان بر آن جای دست یافتند ابوالخرقاء درهجو ثمامه و مدح حارث گفت:
اء ثمام لم تسمع صریخ جماعه
صرخوا بدعوه مجرح ملهوف
ینحاک یأسرهم و انت بمسمع
منهم بدابق فی الوف الوف
حیران تضرب فی الصدور مهانه
و حماقه کالضارط المنزوف
فدع المعالی لست من احلاسها
للحارث الجرشی او معیوف.
رجوع به تهذیب تاریخ کبیر ابن عساکر چ شام ج 3 ص 450 شود
لغت نامه دهخدا
(طِ)
ابن الحارث بن معمر بن حبیب بن وهب بن حذافه بن جمح القرشی الجمحی. صحابی است و ابن اسحاق او را در زمرۀمهاجرین حبشه آرد. واقدی و جز او گویند در هجرت دوم بحبشه رفته است و گویند در سرزمین حبشه زندگی را بدرود گفته و طبرانی او و برادرش خطاب را ازجملۀ مسلمانانی که در حبشه وفات کرده اند آورده است. رجوع به کتاب الاصابه چ مصر 1323 هجری قمری ج 1 ص 314 و 315 شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
ابن عبد قیس بن لفیطبن عامر بن امیه بن ظرب بن حارث بن فهر قرشی فهری، که او را حارث بن قیس نیز گفته اند. صحابی است. و ابن اسحاق و ابن دأب او را در زمرۀ مهاجرین بحبشه آرند اما بلاذری گوید که واقدی او را در شمار این گروه نیاورده است رجوع به استیعاب چ حیدرآباد ج 1 ص 114 و کتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 1 ص 296 شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
ابن عمرو بن مؤمل بن حبیب بن تمیم بن عبدالله بن قرطبن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی بن غالب قرشی عدوی. صحابی است و ابوعمرو گوید: او یکی از هفتاد تن ازبنی عدی بن کعب است که در سال جنگ خیبر بمدینه مهاجرت کردند. رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 1 ص 298، و رجوع به استیعاب چ حیدرآباد ج 1 ص 112 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ قَ)
ابن حارث بن قیس بن عدی قرشی. صحابی است از مهاجرین بحبشه. او احد و مشاهد دیگر را دریافت و بروز یمامه درجۀ شهادت یافت. پدر او حارث از مستهزئین برسول الله است. واژه صحابی به افرادی گفته می شود که در زمان حیات حضرت محمد (ص)، ایشان را ملاقات کرده و مسلمان شده اند. این افراد در ثبت سنت نبوی و گسترش اسلام نقش کلیدی داشته اند. وجود صحابه در جنگ ها، هجرت ها و فعالیت های اجتماعی صدر اسلام، بخش مهمی از تاریخ اسلامی را شکل داده است.
لغت نامه دهخدا